سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

امروز غروب یه لحظه دلم گرفت

همینطوری یهویی بهونه تو رو گرفت


اینقدر بی معرفتی که حتی بم فکرم نمیکنی

میدونم زندگیت ارومه و هیچ وقت درکم نمیکنی


الان نزدیک یک ساله که تنهام گذاشتی

یادته چقددددددددر دوسم داشتی؟


چرا یهو منو تو باهم بد شدیم ؟

همونطور که یهو عاشق هم شدیم


خاطرات خوبی هم برام گذاشتی ولی اخرش

منو ولم کردی و گفتی بزار بره با غمش


چقدر زیاد دوستت داشتم حیف بودم

من دختری خوب با اینده ای عالی بودم


ولی بعد از شکست تو شدم یه ادم دیوونه

اینارو میگم تا همیشه این کارت یادت بمونه


اینقدر دیوونه شدم که برات شعر مینویسم

هر روز خاطراتمونو از اول مینویسم


چه خاطرات خوبی داشتیم

یلدش بخیر چقدر همدیگه رو سر کار میذاشتیم


اره تو راست میگفتی منو تو به درد هم نمیخوردیم

چقدر سر همدیگه جفتمون فوش خوردیم



چقدر بخاطر تو گریه کردم و چک کش شدم

ولی تو گفتی ولش کن برم پی کار خودم


بخاطرت خودکشی کردم بی لیاقت

وقتی شنیدی نیاوردی طاقت


ولی اون غرور لعنتیت بت اجازه نداد خبرمو بگیری

اگه هم زنگ میزدی میگفتی کاشکی بمیری


ته دلت داشتی میمردی

ولی یه معذرت خواهی هم نکردی


فکر کردی غرورت چیه که نمیشکنیش؟

1000بار غرورمو برات شکستم شد یه بار تو بشکنیش؟


اینقدر مغرور شدی که حاضر نیستی بام حرف بزنی

خیلی پیداست که همه جا دنبال منی


منم تورو همه جا نوشتم رو در رو دیوار

ولی تو بخاطر غرورت به محمد گفتی اسم فاطی رو نیار!


وقتی ولم کردی غصه نخوردم

بعد 2ساعت فهمیدم چه شکستی خوردم


یادته گفتی برو نمیخوام باشی کنارم؟

حالا چی شده که میگی طاقت دوریتو ندارم؟


یه روز که دیدمت همه حرفامو بت میزنم

بدون رو در واسی یه توگوشیم بت میزنم


بگذریم از این حرفا ولی

خیلی دوستت دارم هنوزم تو قلب منی؟


 






تاریخ : چهارشنبه 92/8/29 | 4:22 عصر | نویسنده : نسیم | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.